English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2951 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
I listend but heard nothing . U گوش دادم ولی چیزی نشنیدم
to book something U چیزی را سفارش دادن
no matter U چیزی نیست
dont mention it U چیزی نیست
no object U چیزی نیست
it is immaterial U چیزی نیست
that in nothing to me U پیش من چیزی نیست
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U ابدا"چنین چیزی نیست
nothing of the sort U هیچ همچو چیزی نیست
nothing of that sort U هیچ همچو چیزی نیست
no such thing U هیچ همچو چیزی نیست
it does not matter U عیب ندارد چیزی نیست
not at all U هیچ همچو چیزی نیست
it is a soft snap U چیزی نیست کاراسانی است
It doesnt matter. it is nothing. U چیزی نیست ( عیب ندارد )
face up to <idiom> U پذیرفتن چیزی پذیرفتنش آن ساده نیست
There's no need to elaborate. U لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
in a pinch <idiom> U بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
tempest in a teapot <idiom> U درباره چیزی که زیاد مهم نیست به هیجان زده شدن
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
IF statement U عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
i warned him of danger U او را از خطراگاهی دادم
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
dependent U غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
i gave him some others U چندتای دیگر به او دادم
i gave the beggar one rial U یک ریال به ان گدا دادم
i lost the train U قطار را از دست دادم
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
i assured him of that U به او در این باره اطمینان دادم
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
i took up where he left U از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
i parted from U تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
i did that last U ان کار را اخر از همه انجام دادم
I clinched a lucrative deal. U معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
i lent him what money i had U هرچه پول داشتم به او وام دادم
all that property U تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
i swore him to secrecy U او را سوگند دادم که راز راپوشیده نگاه دارد
i floored the paper U پاسخ همه پرسشهایی را که در کاغذ بود دادم
I missed the connection. U من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
I did the work ,but he got the credit. U کار رامن انجام دادم ولی امتیازش ر ااوگرفت
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
i lost my friends U دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
i overpaid him for his work U مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
indent U سفارش
enjoinment U سفارش
indenting U سفارش
indents U سفارش
order U سفارش
reference U سفارش
factory order U سفارش ساخت
purchase order U سفارش خرید
trial order U سفارش ازمایشی
acknowledgement of order تایید سفارش
engaged U سفارش شده
acknowledgement of order U تصدیق سفارش
enjoined U سفارش کردن به
enjoining U سفارش کردن به
asking and ordering U درخواست و سفارش
order for goods U سفارش کالا
blanket order U سفارش کلی
ordering U سفارش دهی
back order U سفارش معوق
Put in a good word for me. U سفارش من رابکن
send away for U سفارش دادن
enjoin U سفارش کردن به
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
place an order U سفارش دادن
processing of the order U انجام سفارش
order U سفارش دادن
call the shots <idiom> U سفارش دادن
letter of recommendation U سفارش نامه
indents U سفارش دادن
outwork U سفارش به بیرون
indent U سفارش دادن
conditional order U سفارش مشروط
indenting U سفارش دادن
commendation U سفارش تقدیر
enjoins U سفارش کردن به
order format U قالب سفارش
modification order U سفارش اصلاحی
order U دستور سفارش
indenting U سفارش درخواست کردن
indent U سفارش رسیده از خارج
indenting U سفارش رسیده از خارج
reorder cost U هزینه سفارش مجدد
indent U سفارش درخواست کردن
reorder interval U زمان بین دو سفارش
custom-made U سفارش داده شده
re order U سفارش دوم باره
indents U سفارش درخواست کردن
indents U سفارش رسیده از خارج
reorder level U سطح سفارش مجدد
reorder point U نقطه سفارش مجدد
reorder U دوباره سفارش دادن
bespeak U ازپیش سفارش دادن
custom made U سفارش داده شده
outwork U سفارش به خارج از شرکت
order [placed with somebody] U سفارش [ازطرف کسی]
order processing time U زمان انجام سفارش
ordered U سفارش داده شده
to countermand goods U سفارش کالا را پس گرفتن
engages U از پیش سفارش دادن
order U دستور دادن سفارش
dispatch order U سفارش حمل سریع
lead time U زمان انجام سفارش
To place an order for some goods. U کالائی را سفارش دادن
order time U زمان سفارش کالا
order processing time U مدت انجام سفارش
engage U از پیش سفارش دادن
open indent U سفارش خرید باز
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
testimonials U سفارش وتوصیه رضایت نامه
the goods are on order U کالا را سفارش داده ایم
testimonial U سفارش وتوصیه رضایت نامه
mail order U سفارش کالا بوسیله پست
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
order U سفارش دادن تنظیم کردن
batch costing U تعیین قیمت سفارش کالا
a la carte U جداجدا سفارش داده شده.
order U سفارش دادن کالا یا جنس
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
mail order U سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
indent upon a person for goods U درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
To order a meal. U سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. U سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
cash with order U پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
procurement lead time U زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
lead time U مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
cost plus contracts U قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
canvassed U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
Recent search history Forum search
1چیزی که عوض داره گله نداره
1اصطلاحاترنگ قرمز به فارسب
1confinement factor
1I am good with figures,how about you?
1She ferreted in her handbag and found nothing.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1دست بردن در چیزی - dast bordan dar chizi
1Any man who does not respect a woman is probably homosexual.
1It's not business to you
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com